جدول جو
جدول جو

معنی ادرار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ادرار کردن
شاشیدن، میزیدن، گمیز کردن، گمیختن، چامیدن، گمیزیدن، شاشدن، شاش زدن، شاریدن، میختن
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
فرهنگ فارسی عمید
ادرار کردن
میزیدن بیرون ریختن بول خارج ساختن بول و گمیز از مثانه شاشیدن
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ادرار کردن
اگر بیند که در مسجد ادرار کردن همی کرد، دلیل کند که مال خویش هزینه کند. اگر بیند که جامه وی به ادرار آلوده شد، دلیل کند که مال خویش بر فرزند خویش هزینه کند. جابر مغربی
اگر بیند که در جایگاهی مجهول ادرار کند، دلیل بود که از اهل آن موضع زن خواهد یا کنیزک خرد. اگر بیند که به جای ادرار خون همی رفت، دلیل کند که او را فرزند اید و اگر بیند که به جای ادرار چرک و خون می رفت، دلیل کند که او را فرزندی اید به تن معلول. حضرت دانیال
اگر کسی بیند که ادرار کند، به جایگاهی که موضع آن نباشد، اگر صاحب خواب غمگین و وام دار بود، دلیل کند که از غم فرج یابد و وامش گذارده گردد و اگر توانگر بیند، دلیل کند که مالش نقصان آید، بر مقدار ادرار. محمد بن سیرین
ادرار در خواب، به موقع خویش، مرد را توانگری رسد. اگر درویش باشد و بنده را آزادی باشد و بیمار را شفا بود و محبوس را فرج بود و مسافر را باز آمدن بود و عامل معزولی بود و خلیفه را مرگ بود و قاضی را عزل و بازرگان را زیان بود در تجارت.
اگر بیند که در خانه خویش به موضعش ادرار همی کرد، دلیل کند که مال و ثروت و دارایی خویش بر عیال خویش هزینه و خرج کند، لیکن عوض آن جبران شده بازآید.
اگر بیند که اندر چاهی ادرار کرد، دلیل کند که از کسی مال حلال حاصل کند. اگر بیند که ادرار همی کرد، دلیل کند که او را فرزندی آید که قران ظاهرخواند و عالم و دانا گردد. اگر بیند که برخی از ادرار ریخت و برخی با خود داشت، دلیل کند که برخی از مال وی برود و برخی اندوه وغم از وی جدا گردد. اگر بیند که مردمان از ادرار وی همی مسح کردند، دلیل کند که او را فرزندی آید که عالم و دانا گردد و مردمان متابع او گردند.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ)
دریافتن. فهمیدن. درک کردن:
چشم از آن حسن جهانگیر چه ادراک کند
در حبابی چه قدر جلوه کند دریائی.
صائب
لغت نامه دهخدا
(مُذَ نَ)
ثبات و دوام ورزیدن و ایستادگی کردن در کاری. و نیز لجاجت کردن و ایستادگی نمودن. (ناظم الاطباء). سماجت کردن. مصر بودن. ابرام کردن. پافشاری داشتن. اصرار ورزیدن. و رجوع به اصرار ورزیدن شود:
کند در ره نوشتن ها چو اصرار
سمش آب سیاه آرد قلم وار.
اشرف مازندرانی (از ارمغان آصفی ص 124)
لغت نامه دهخدا
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
فرا خواندن، حاضر کردن بحضور آوردن، امر بحاضر شدن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بار افکندن چندی ماندن توقف کردن در منزلی چند روزی موقتا در منزلی اقامت گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراء کردن
تصویر ابراء کردن
بیزاری کردن بیزار بودن، به کردن از بیماری شفا بخشودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراز کردن
تصویر ابراز کردن
آشکار کردن ظاهر کردن نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبار کردن
تصویر اخبار کردن
آگاه کردن خبردارساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراک کردن
تصویر ادراک کردن
دریافتن وابابیدن دریافتن فهمیدن درک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
پافشاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرار کردن
تصویر اقرار کردن
خستودن: خستوشدن اعتراف کردن خستو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
للإصرار
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
Insist, Persist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
insister, persister
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
наполягати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
ısrar etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
настаивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
اصرار کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
জোর করা , জিদ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
kusisitiza, kuendelea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
고집하다 , 지속하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
nalegać, upierać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
主張する , 持続する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
להתעקש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
ज़िद करना , बने रहना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
bersikeras
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
bestehen, beharren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
aandringen, volhouden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
insistir, persistir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
insistere, persistere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
insistir, persistir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
坚持
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
ยืนยัน , ยืนกราน
دیکشنری فارسی به تایلندی